سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سرزمین نینوا
آبرویت نریخته ماند تا خواهش آن را بچکاند ، پس بنگر که آن را نزد که مى‏ریزى . [نهج البلاغه]
 

شلمچه قطعه ای از بهشت


seieda.blogfaseieda.blogfa
 

 

من و سید ابوالحسن دوستان بسیار صمیمی بودیم و هرگز فکر جدایی راحتی برای لحظه ای به فکر خود راه نمی دادیم . روزهای زیبای با هم بودن درمیدان های جنگ یکی یکی گذشتند تا اینکه یک روز قبل از عملیات کربلای4سید در حالی که کتاب مفاتیح در دست داشت به نزد من آمد و با سخنانی که بوی تازگی داشت رو به من کرد و گفت :فلانی از دوستی ما مدتها می گذرد و من از آن می ترسم که حوادث روزگار ما خواسته قصد دوستی ما کند و رشته ی پیوندمان گسسته شود سید در ادامه حرف هایش از من خواست که خطبه ی برادری تا تنها چیزی بتواند ما را از هم جدا کند مرگ باشد.من هم با افتخار پذیرفتم و با خواندن خطبه ،پیمان راستین و برادری در قلب ها جاری شد.من و سید برادروار تمام مدت با هم بودیم تا اینکه روز بعد از این ماجرا زمان عملیات کربلای4 فرا رسید.بچه های غواص ناو تیپ امیرالمؤمنین طبق رسم روز قبل از عملیات،مراسم دعای توسل و سینه زنی به جای آوردند به طوری که خاطره ی آن مراسم باشکوه تا ابد در خاطره ی اروند رود باقی ماند.گریه و زاری بچه ها فضا را پر کرده بود

و سید ابوالحسن هم آرام و قرار نداشت.بعد از پایان مراسم سید که هنوز دلش آرام نگرفته بود از من خواست تا به گوشه ای برویم و باز دعا بخوانیم . با هم به محل دیگری رفتیم و چند دقیقه بعد از مناجات از هم فاصله گرفتیم . تا شروع عملیات لحظاتی بیش نمانده بود که او نزد من آمد و گفت : « در طی عملیات مواظب خودت باش و تا می توانی احتیاط کن. » من هم به او گفتم که نگران نباش و هر چه خدا خواست همان می شود. بعد از این گفت و شنود از هم جدا شدیم. آخر سید می بایست به همراه دیگر غواصان با عبور از اروند رود به طرف خط دشمن می رفت تا با خنثی کردن مین ها و پاکسازی موانع دشمن، راه ورود رزمندگان را هموار سازند. آن شب، شب مظلومیت کربلاییان کربلای چهار بود. و چه زیبا بود نام عملیات. و چه تناسبی داشت آن شب با شام غریبان کربلای حسین. بوی غربت همه جا را فرا گرفته بود. گویی زمان از حرکت خود شرم داشت و انگار سنگ های ته اروند به یاد نینوا خون می گریستند. و از حادثه ای که در راه بود خبر داشتند. قبل از صدور فرمان حمله در گیری شدیدی بین عراقی ها و غواصان در خط دشمن آغاز شد. خط یکسره آتش بود. تیربار ها بی وقفه شلیک می کردند و این یعنی اینکه عملیات لو رفته است و گروه غواصان اولین هدف گلوله های چند سانتی متری ضد هوایی های دشمن بودند. صحنه های درد آوری بود. فکر ابوالحسن لحظه ای آرامم نمی گذاشت. من و جند رزمنده ی دیگر ( عباس دهقان، مجید پزشکی و ... ) درون قایق های این طرف اروند رود منتظر بودیم. که قایقهای جلویی حرکت کنند تاما هم بتوانیم وارد عملیات بشویم . اما مدتی بعد متوجه شدیم که نیروهای نفوذی دشمن به همراه منافقان کوردل ، موتور وباک بنزینها را دستکاری کردهاند . این موضوع باعث شد قایق ما پشت سرانبوه قایقهای پر از نیرومعطل بماند. این در حالی بود که عراقیها منطقه رابهشدت زیر آتش گرفته بودند. گلوله های دشمن قایقهای زیادی که قصد عبور از اروند را داشتند ، زمینگیر کرده بود. اماتعداد اندکی از آنها توانسته بودند به طرف عراق حمله ور شوند . در مرحله اول قسمتی از خط عراق شکسته شد اما متاسفانه بچه هایی که جلو رفته بودند به دلیل مشکلات به وجود آمده ، با کمبود مهمات ونیرو مواجه شدند وبا دادن تعدادی اسیر وشهید مجبور به عقب نشینی شدند. دراین بدبیاری بزرگ مسؤول گروه مانیز زخمی شد ما دیکر نتوانستیم وارد عمل شویم. به همین دلیل وبادستور فرمانده گردان ف به مقر خود در ابادان باز گشتیم و منتظر دیگر بچه ها ماندیم . صبح زود خیلی از بچه ها برگشتند اما اثری از ابوالحسن نبود . چند روزی در بی خبری ناامید کننده ای گذشت تا اینکه متوجه شدیم سید ویکی دیگر از بچه ها به نام محمد صمصامی مفقود شده اند و امیدی به بازگشت آنها نیست . این حادثه بر چهره بچه های گردان گرد ماتم و اندوه نشاند چرا که ما بهترین نیروهای خود را از دست داده بودیم . سالهای دلتنگی واشک یکی پس از دیگری یکی گذشتند تا اینکه جنگ به پایان رسید. و همه به دامان خانواده های خود بازگشتیم . اما یاد سید در قلب هیشه زنده بود و گاهگاهی هنگا م خواب اورا ملاقات می کردم وهمین به قلب نا آرامم آرامش می داد . بالاخره روزی رسید که پیکرمطهر آن دو شهید بزرگوار به میهن اسلامی بازگشت . سید ابوالحسن با بدرقه هزاران چشم عاشق و اشک آلود در قطعه شهدای برازجان به خاک سپرده شد . ودر کنار دوست صمیمی دیگرم شهید غلامشاه قاید به آرامش ابدی رسید. ومن از آن روز تا کنون منتظر مانده ام تا مرگ همانطور که ما را از هم جدا کرد بار دیگر باعث پیوند دوباره ما گردد. ( ­روحش شاد و یادش جاودان )

‌‌


::: شنبه 86/9/17::: ساعت 12:0 صبح

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 13
بازدید دیروز : 19
بازدید کل : 78610
.:: تا دیدار محبوب ::.
.:: درباره خودم ::.
سرزمین نینوا

.:: پیوند های روزانه ::.
.:: لوگوی وبلاگ من ::.
سرزمین نینوا
.:: آرشیو شده ها ::.
.:: اشتراک در خبرنامه ::.
 
.:: طراح قالب::.
مرکز نشر فرهنگ شهادت
مرکز نشر فرهنگ شهادت شیراز
مرکز نشر فرهنگ شهادت
سلام خوش آمدید ما هر روز سعی بر این داریم که در این وبلاگ مطالب جدیدی بزاریم پس با نظرات خودتان به ما کمک کنید به آرشیو موضوعی برای پیدا کردن مطالب خود بروید

->>

Bahar-20

< language=Java>

کد پرواز پرندگان